حاجت رو اشده

ابوالحسن محمّد بن عبداللّه هروى مى گوید: مردى از اهالى بلخ با غلامش به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام آمد، خود و غلامش آن حضرت را زیارت کردند.
ارباب بالاى سر حضرت آمد و مشغول نماز شد و غلام پایین پاى حضرت به نماز ایستاد.
چون هر دو از نماز فارغ شدند به سجده رفتند و سجده را طولانى نمودند، ارباب پیش از غلام سر از سجده برداشت و غلام را صدا کرد، غلام سر از سجده برداشت و گفت: لبیک اى مولاى من!

به غلام گفت: مى خواهى آزادت کنم؟ گفت: آرى، گفت: تو در راه خدا آزادى و فلان کنیز من هم که در بلخ است در راه خدا آزاد است و من در این حرم مطهر او را با این مقدار مهریه به همسرى تو درآوردم و پرداخت آن را نیز ضامن شدم و فلان زمین حاصل خیز خود را هم وقف بر شما دو نفر و اولادتان و اولاد اولادتان و همین طور نسل و ذریه شما کردم و حضرت امام رضا علیه السلام را هم به این برنامه شاهد گرفتم.
غلام گریست و به خدا و به حضرت رضا علیه السلام سوگند یاد کرد که من در سجودم جز این امور را نخواستم و به این سرعت اجابتش از سوى خدا برایم معلوم شد!

 

اهل بیت علیهم السلام عرشیان فرش نشین نوشته استاد انصاریان

منبع: سایت عرفان

فقط با یک کلیک وبلاگ تلنگر تفکر رو دنبال کنید

Øکلک های محدثه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Christian دریا موج خانه سیاه است مهرگان شيمي برنا چت ، برناچت میثاق رایانه طراحی داروخانه و مطب دندانپزشکی با تجهیزات آزمایشگاه بماند یادگار