اخرش به طلاق کشید

خانومه،صبح ساعت 7 میرفت واس پرستاری تو بیمارستان تا ساعت 10 شب(میگفت زن باید مقتدر باشه)

راستی 12،13 ساعت سر کار بوده و خلاصه،کلّی با آقای دکتر و خانم دکترها بعنوان همکار و رفیق بگو بخند داشتند و خلاصه کلّی با هم سر و کلّه زدن

حالا که شب میرسید خونه>>>>خانومه خسته و کوفته و دیگه از فرط خستگی اخلاقش بد شده و خوابش میاد و حوصله حرف زدن با شوهرش رو نداشت.

این کار هر شبش بود  وقت رسیدگی به بچه و شوهرش رو نداشت

ولی بجاش شب میخوابید و استراحت میکرد ،تا صبح که سر کار میره، با همکارهاش کلی بگن و بخندن وخاطره واسه هم تعریف کنن.

 تا اینکه از هم خسته شدن و آخرش به طلاق کشید.

کمی با هم زندگی کنیم

بدور از کینه

بدور از ناراحتی و ضعف اعصاب و.

کمی با منش أئمه علیهم السلام باشیم

تــلــنـگـر تـفـکــر


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خريد ترازو فروش سرویس خواب پلی یورتانی تاریــــــخ حاج منـــــــــعم رزرو هتل در سرعین ارزان قیمت و مقرون به صرفه Angela Greg سپتیک تانک آلفا 6 فروش اوازم لوکس خودرو Maria